ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
در این روزهای پر از دغدغه و استرس ، این ایام نفس گیر و نامبارک ، گاهی هفته ها به انتظار می نشینیم تا بهانه ای برای شادی و زدودن غم از دل فراهم شود ؛ بهانه ای هرچند کوچک و گاهی هم شاید بی مناسبت تا گرد فراموشی بپاشیم بر دردهایی که به آسانی فراموش نمی شوند ، بهانه ای مثل یک تولد
اما امسال روز تولدم شبیه سالهای قبل نبود و بهانه ای هم برای شادی نمی توانست باشد ، شهریور امسال بزرگترم ، سرورم و ستونم را دیگر در کنارم نداشتم دقیقا دو ماه و ده روز از آن روزیی که برای من آسمان به زمین افتاد ، می گذرد .
و این اولین سالیست که پدر در روز تولدم نیست اولین سال ....
شاید از روزی که خود را شناختم و مستقل شدم هیچگاه مستقیم از پدر کمک نگرفتم اما همان بودنش و همان که می گفت من هستم ، رفاقتش ، معرفتش ، روحیه ام را بی نهایت می کرد و سرسختی و تسلیم ناپذیریم را چند برابر ؛ وجود نفس گرمش نفسم را گرم می کرد و اجازه نمی داد در پستی و بلندیهای زندگی خم به ابرو بیاورم اما ...
چه تلخ است وارد ده ی جدیدی از زندگی شوی در حالی که پشتت خالیست و سفر کرده قسمتی از وجودت ، سفری که دیدارش به قیامت است.
چه تلخ است روز تولدی که تا ته شب منتظر صدایی باشی و خبری نشود ، چه تلخ است تولدی که نگاه پر از مهر و بی توقع پدری بدرقه ات نمی کند
چه تلخ است ....
------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت : تصویر محمدعلی - سایت پدافند هوایی ، مرداد 99 ( بعد از پدر ... )
تولدتون مبارک استاد
هدیه:
ان شاءالله همیشه تندرست و شاد باشید