ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بریده ای از خاطرات : (( مهرماه 1378 برای مصاحبه فنی دعوت شدم ، وقتی نوبت من شد وارد اتاق مصاحبه شدم چهار نفر نشسته بودند یکی از آنان پرسید به کدام رشته بیشتر علاقه داری تا سوالات مربوط به آن را بپرسیم این دو رشته شامل تکنولوژی آبیاری و تکنسین ماشینهای کشاورزی بود.
من کمی فکر کردم و بخاطر حس فنی و عشقی که به باز و بستن و تعمیر انواع ماشین ، وسایل برقی و.... داشتم رشته دوم را انتخاب کردم . اطلاعاتم در زمینه فنی انصافا خوب بود چون پدرم یک ماشین مدل 57 داشت که هر روز خراب می شد ما هم ( من و پدر ) تمام دل و روده ماشین را بیرون می ریختیم و جمع می کردیم . خلاصه از عهده مصاحبه فنی یعنی خان دوم هم خوب برآمدم . بعد از مصاحبه اعلام شد که امتیازها محاسبه و با افراد قبول شده جهت ادامه مراحل گزینش هماهنگی خواهد شد.
......
بعد از گذشت حدود دو ماه تماس گرفته شد و برای گزینش روز 24 آذر ساعت یازده صبح به طبقه نهم ساختمان شیشه ای وزارت کشاورزی دعوت شدم .
.....
طبق برنامه به آدرس مقرر مراجعه کردم ، ابتدا فرم ثبت مشخصات در اختیار من قرار گرفت پر کردم و به مصاحبه کننده تحویل دادم . نگاه کرد و بعد با تعجب گفت : " فکر کنم اشتباه کردی " پرسیدم چرا؟ گفت : "دو ماه پیش نوشتی سه برادر ولی امروز نوشتی چهار برادر " با لبخندگفتم: اتفاقا همین دیروز چهارتا شدن. بنده خدا نمی توانست جلوی خنده خود را بگیرد .....))
و هفته گذشت برادر شماره چهار یعنی آقا محمد داماد شد تا به سلامتی وارد زندگی متاهلی گردد. من هم که بعد از پدر وظیفه ام سنگین شده بود بعنوان بزرگتر بچه ها در کنارشان حضور داشتم و از برنامه ریزی دقیق آنها، مدیریت و انجام امور لذت می بردم هر چند چندین روز پر استرس از حنابندان تا پایان عروسی داشتیم اما خدا رو شکر همه چیز به جا و به موقع بود و بیش از 1200 نفر میهمان همگی با خاطرات خوش خداحافظی کردند.
سلام جناب استاد





به سلامتی و مبارکی ان شاءالله
خوشبختی شون رو آرزومندیم
گویند که لحظه ایست روییدن عشق
این لحظه هزار بار تقدیم شون باد